یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

دلخراشى صحنه شهادت برادر

دلخراشى صحنه شهادت برادر
 

در میان کسانى که ابا عبدالله علیه السلام (در لحظات شهادت ) خود را به بالین آنها رسانید، هیچ کسى وضعى دلخراش تر و جانسوزتر از برادرش ابو الفضل العباس براى او نداشت . برادرى که حسین علیه السلام او را خیلى دوست مى داشت و یادگار شجاعت پدرش امیرالمؤ منین است . در جایى نوشته اند: ابا عبدالله به او گفت : برادرم ! بنفسى انت ؛ عباس جانم ! جان من به قربان تو. عباس در حدود بیست و سه سال از ابا عبدالله علیه السلام کوچک تر بود (ابا عبدالله 57 سال داشتند و عباس یک مرد جوان 34 ساله بود) .
ابا عبدالله به منزله پدر ابوالفضل از نظر سنى و تربیتى به شمار مى رفت ، آن وقت به او مى گوید: برادر جان ! بنفسى انت ؛ اى جان من به قربان تو!
ابا عبدالله کنار خیمه منتظر ایستاده است ، یک وقت فریاد مردانه اباالفضل را مى شنود نوشته اند ابا الفضل العباس علیه السلام چهره اش آنقدر زیبا بود که و کان یدعى بقمر بنى هاشم در زمان خود معروف به ماه بنى هاشم بود. اندامش به قدرى رشید بود که بعضى از اهل تاریخ نوشته اند: و کان یرکب الفرس المطعم و رجلا یخطان فى الارض ؛ سوار اسب تنومندى شد؛ پایش را که از رکاب مى کشید، با انگشت پایش مى توانست زمین را خراش بدهد. حالا گیرم به قول مرحوم آقا شیخ محمد باقر بیرجندى یک مقدار مبالغه باد، ولى نشان مى دهد که اندام بسیار بلند و رشیدى داشته است ، اندامى که حسین از نظر کردن به آن لذت مى برد.
وقتى حسین (ع ) به بالاى سر او مى آید، مى بیند دست در بدن او نیست ، مغز سرش با یک عمو آهنین کوبیده شده و به چشم او تیر وارد شده است . بى جهت نیست که گفته اند: لما قتل العباس بان الانکسار فى وجه الحسین ؛ عباس که کشته شد، دیدند چهره حسین شکسته شد. خودش فرمود: الان النقطع ظهرى و قلب حیلتى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد