یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

وصیت مرده

روزى جوانى گریه کنان نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت :
مادرم بدون وصیت از دنیا رفت و با اینکه اموالى دارد، مرا دستور داد که قبل از اطلاع شما دست به آن نزنیم .
در اینحال حضرت بپا خاست و با جوان نزد مادرش رفت و دعایى نمود تا خداوند متعال او را جهت تعیین وصیتش زنده کند؛ ناگهان مادر آن جوان نشست و شهادت خود را به زبان آورد و به امام حسین علیه السلام نگاه کرد و گفت :
اى مولاى من ! داخل شو و مرا به آنچه مربوط به خودت مى باشد، دستور ده .
امام حسین علیه السلام وارد شد و از او خواست تا وصیتش را بیان کند و او گفت :
یا بن رسول الله ! یک سوم اموالم را (اموالش را یک به یک شمرد.) به تو مى دهم تا هر جا بخواهى به مصرف رسانى و اگر مى دانى که فرزندانم از دوستان تو مى باشند، دو سوم بقیه را به ایشان مى دهم و اگر مخالف شما باشند، همه اموالم را بردار؛ زیرا حقى براى مخالفین شما در اموال مؤ منین نیست .
سپس حضرت خواست تا کفن و دفن و نمازش را به عهده گیرد و بعد مرد. (1)
لو راءیتم المعروف رجلا، راءیتموه حسنا جمیلا تسر الناظرین . (2)
اگر خوبى و نیکى مجسم مى شد، به صورت شخصى زیبا که بیننده را شادمان و مبهوت خود مى ساخت ، آشکار مى شد.
امام حسین علیه السلام
------------------------------------------
1-بحار الانوار 44/181.
2-کشف الغمه 2/29 و بحار الانوار 78/121.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد