یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

آخرین تیر....


در آخرین لحظات پایانى حادثه کربلا که سیدالشهدا(ع) در گودال قتلگاه افتاده بود, هرکس با هر وسـیـله اى که در اختیار داشت به امام حسین (ع) حمله مى کرد تا آنکه «سنان » تیرى را به طرف حضرت پرتاب کرد «فوقع السهم فی نحره فسقط (ع), تیر به گلوى حضرت قرار گرفت واز اسب بر زمین افتاد.
«فـقـال عـمـر بـن سعد لرجل عن یمینه , انزل فارحه , عمر سعد به شخصى که درسمت راستش ایستاده بود گفت از اسب پیاده شو وحسین را راحت کن ».
«خولى » جلو آمد ولى وحشت اورا گرفت وبرگشت تا اینکه «سنان بن انس نخعى » سر مبارک حضرت را از تن جدا کرد «11» .
ایـنـجـا خـبـر غـیـبـی امـیـرالمؤمنین (ع) محقق شد که : «ای انس ! فرزندت قاتل فرزندرسول خدا(ص)است ».
_______________________________________

کتاب نامه ها وملاقات های امام حسین علیه السلام

11- ملهوف , 52.


سر روی نیزه....


روزى پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم در مسجد نشسته بودند، که جمعى از قریش وارد شدند و با آنها ابن سعد ملعون هم بود.
رنگ پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم متغیّر شد و حالش دگرگون گردید، اصحاب عرض کردند: یا رسول الله تو را چه مىشود؟! حضرت فرمود: به یاد آوردم آنچه بر اهل بیت من وارد مىشود از کشتن وزدن و سّب و شتم و پریشان و در بدرى و اوّل سرى که بر سر نیزه مىشود سر فرزندم حسین خواهد بود. (1)


________________________
(1). همان 229.

گریه علی (ع) در کربلا

این مطلب داستانی کوتاه در مورد سفری است که امام علی (ع) و یارانش در کربلا داشته اند و اتفاقات آن روز.....

ادامه مطلب ...

بوی عشق....

روزى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در منزل حضرت زهرا علیها السلام تشریف داشتتند، درحالى که حضرت امام حسین علیه السلام در دامن آن جناب بود، حضرت گریه زیادى کردندو به سجده رفتند و بعد فرمودند: اى فاطمه، اى دختر در این ساعت و در همین مکان خداوند على اعلا به توسط جبرئیل به من فرمود: اى محمد آیا حسین را دوست دارى
گفتم: بلى نور دیده و گل خوشبو و میوه دل و پرده ما بین دیدگان من است. جبرئیل در حالى که دست بر سر حسین گذاشته بود فرمود: اى محمد او را در سرزمین کربلا شهید... (1)

•    من از بهر غریبان ناله ها اندر جگر دارم دل زارم بسى پر خون براى بیکسان باشد به بینم گر غریبى را بکنجى واله و محزون فغان زاندم که طفل نورس شاهنشه خوبان ز وصل روى بابم عمه جان خونشد دل زارم ندارم آرزوئى غیر وصل باب اندر دل مگر ما را نباشد خانه کاندر کنج این ویران در آندم راءس پر خون پدر شد در برش حاضر بگفتا جان بابا از فراقت دیده تر دارم (2)
•    بهر صبح و مسا از دل نواى پر شرر دارم بدامن هر زمان جارى مدام اشک از بصر دارم بیاد غربت طفل حسین خون جگر دارم بگفتا عمه جان من شوق دیدار پدر دارم شب و روز از غم هجرش دو چشم پر گُهر دارم بسى شکوه از این قوم لعین پر شرر دارم که خشت خام جاى بستر اندر زیر سر دارم بگفتا جان بابا از فراقت دیده تر دارم (2) بگفتا جان بابا از فراقت دیده تر دارم (2)
__________________________
(1). ترجمه کامل الزیات، 206.
(2). منتخب المصائب، ج 3، ص 138.

ارزش خون و اشک

قطره قطره خون حسین چه شد؟بر باد رفت؟اونایی که میگن حسین نفله شد،چه میدانند؟

چه اشکی برای حسین ارزش دارد؟اشک برای حسین چه فایده داره؟



(ادامه)