یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

آیه مبنی بر اکمال دین بولایت

آیه مبنی بر اکمال دین بولایت


و از جمله آیات که در روز غدیر در شان امیرالمومنین علیه السلام نازل شد این آیه است:

" الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا " "سوره مائده: 3 "

امامیه بطور عموم و بدون استثناء اتفاق دارند باینکه: این آیه کریمه پیرامون نص غدیر نازل شده است، بعد از آنکه پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم ولایت مولاى ما امیرالمومنین علیه السلام را با کلماتى روشن و صریح اعلام و اظهار فرمود، که در نتیجه، نص آشکار و جلى بر این امر را در بر گرفت بطورى که صحابه پیغمبر دانستند و عرب آنرا درک و فهم نمودند، و هر کس که این خبر باو رسید، بدان استدلال و احتجاج نمود، و بسیارى از علماء تفسیر و پیشوایان فن حدیث و حافظین آثار از اهل سنت با امامیه بر آن اتفاق نموده اند و آن حقیقتى است که معتبر شناخته شده و نقلى که در جلد 3 تفسیر رازى، ص 529 از اصحاب آثار "راویان و مفسرین" ثبت گشته آنرا تایید مى نماید مشعر بر اینکه:

پس از نزول این آبه بر پیغمبر صلى الله علیه و آله آنجناب بیش از هشتاد و یک روز یا هشتاد و دو روز زنده نبود، و ابوالسعود در حاشیه تفسیر رازى جلد 3 ص 523 این مدت را تعیین کرده، و مورخین از اهل سنت ذکر نموده اند که وفات پیغمبر صلى الله علیه و آله در دوازدهم ربیع الاول بوده و گوئى، بعد از بحساب نیاوردن روز غدیر و روز وفات آنجناب یک روز "بر سبیل تسامح" بر آن افزوده شده و در هر صورت، این بحقیقت نزدیک تر است از قول باینکه: آیه مزبور در روز عرفه نازل شده که در صحیح مسلم و صحیح بخارى مذکور گشته، چه در این صورت چند روز زیاد مینماید، مضافا بر نصوص بسیارى که از این قول پشتى بانى مینماید بطوریکه جز تسلیم بمفاد آن گریزى نیست، تا برسیم به بحث در پیرامون آن.


روایات مربوط به وقت نزول این آیه 


1-حافظ، ابوجعفر، محمد بن جریر طبرى متوفاى سال 310، در " کتاب الولایه " باسناد خود از زید بن ارقم در حدیثى که در ص 89 گذشت روایت نموده که: این آیه کریمه روز غدیر خم در شان امیرالمومنین علیه السلام نازل شده.

2- حافظ، ابن مردویه، اصفهانى، متوفاى 410، از طریق ابى هارون عبدى، از ابى سعید خدرى روایت کرده که: این آیه در روز غدیر خم بر رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل گشت، هنگامى که فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه و سپس روایت مزبور را از ابى هریره نقل کرده و در آن تصریح شده که روز مزبور هجدهم ماه ذى الحجه الحرام است یعنى روز بازگشت پیغمبر صلى الله علیه و آله از حجه الوداع- تفسیر ابن کثیر، جلد 2 ص 14.

و سیوطى در جلد 2 " الدر المنثور " ص 259 گوید: ابن مردویه و ابن عساکر "بسند ضعیف" از ابى سعید خدرى آورده اند که چون رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم على علیه السلام را منصوب و ولایت او را اعلام فرمود، جبرئیل این آیه را آورد: الیوم اکملت لکم دینکم....

و ابن مردویه، و خطیب، و ابن عساکر بسند ضعیف از ابى هریره روایت کرده اند که گفت: چون روز غدیر خم شد، و آن روز هجدهم ذى الحجه الحرام است، پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: " من کنت مولاه فعلى مولاه "، سپس خداى تعالى این آیه را فرستاد: الیوم اکملت لکم دینکم... و سیوطى در جلد 1 " الاتقان " ص 31 " از چاپ سال 1360 " بدو طریق از او روایت نامبرده را آورده است.

و بدخشى در " مفتاح النجا " از عبد الرزاق رسعنى از ابن عباس آنچه را که در ص 98 گذشت ذکر نموده، سپس گوید: و ابن مردویه از ابى سعید خدرى رضى الله عنه بمانند آن روایت کرده، و در پایان آن مذکور است: پس نازل شد: الیوم اکملت لکم دینکم.. تا آخر آیه در این هنگام پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: " الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمه و رضى الرب برسالتى و الولایه لعلى بن ابى طالب " و اربلى بهمین لفظ آنرا در " کشف الغمه " ص 95 از تفسیر او نقل کرده و قطیفى در " الفرقه الناجیه " گوید: ابوبکر ابن مردویه حافظ، باسناد خود که منتهى بابى سعید خدرى میشود روایت نموده که: پیغمبر صلى الله علیه و آله روزیکه مردم را در غدیر خم دعوت فرمود، امر کرد خار و خاشاک را از زیر درخت برطرف ساختند، و آن، روز پنجشنبه بود، و مردم را بسوى على علیه السلام دعوت کرد و دو بازوى على علیه السلام را گرفت و بلند کرد تا حدیکه مردم سفیدى زیر بغل پیغمبر صلى الله علیه و آله را دیدند، سپس از یکدیگر "پیغمبر صلى الله علیه و آله و على علیه السلام" جدا نشدند تا این آیه نازل شد: " الیوم اکملت لکم دینکم " تا آخر آیه پس گفت... تا آخر آنچه از ابى نعیم اصفهانى حرف بحرف میاید.

3- حافظ، ابو نعیم اصفهانى، متوفاى 430 در کتاب خود "ما نزل من القرآن فى على علیه السلام" روایت نموده گوید: حدیث کرد ما را، محمد بن احمد بن على بن مخلد "محتسب، متوفاى 357 "که او از محمد بن عثمان بن ابى شیبه و او از یحیى حمانى و او از قیس بن ربیع، و او از ابى هارون عبدى، از ابى سعید خدرى رضى الله عنه روایت نموده که: پیغمبر صلى الله علیه و آله مردم را در غدیرخم بسوى على علیه السلام دعوت نمود، بامر آنجناب خار و خاشاک زیر درخت برطرف شد و آنروز پنجشنبه بود، سپس پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را طلبید و دو بازوى او را گرفت و بلند کرد تا بحدى که مردم سفیدى زیر بغل رسول خدا را دیدند. سپس آن اجتماع متفرق نشد مگر بعد از نزول این آیه: الیوم اکملت لکم دینکم تا آخر آیه.

پس رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: " الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمه و رضى الرب برسالتى و بالولایه لعلى من بعدى " سپس فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله.

در این هنگام حسان عرض کرد: یا رسول الله اجازه فرما درباره على علیه السلام اشعارى بگویم که شما آنها را بشنوید، فرمود: بگو بمیمنت و برکت الهى، پس حسان برخاست و گفت اى گروه بزرگان قریش من پیرو امر ولایت گفتار خود را بشهادت رسول خدا که در امر ولایت ممضى و مجرى است، اعلام میداریم، سپس گفت:

 

ینادیهم یوم الغدیر نبیهم

بخم، فاسمع بالرسول منادیا

یقول فمن مولاکم و ولیکم

فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیا

الهک مولانا و انت ولینا

و لم تر منا فى الولایه عاصیا

فقال له قم یا على فاننى

رضیتک من بعدى اماما و هادیا

فمن کنت مولاه، فهذا ولیه

فکونوا له انصار صدق موالیا

هناک دعا اللهم وال ولیه

و کن للذى عادا علیا معادیا

 

و شیخ تابعى- سلیم بن قیس هلالى- این حدیث را بهمین لفظ در کتاب خود از ابى سعید خدرى روایت نموده که گفت: همانا رسول خدا صلى الله علیه و آله مردم را در غدیر خم طلبید و امر فرمود آنچه خار و خاشاک در زیر درخت بود برطرف نمودند، و آن روز پنجشنبه بود، سپس مردم را بسوى خود خواند و بازوى على بن ابى طالب علیه السلام را گرفت و بلند کرد تا حدى که سفیدى زیر بغل رسول خدا صلى الله علیه و آله را دیدم... تا پایان روایت بلفظى که ذکر شد.

4- حافظ، ابوبکر، خطیب بغدادى، متوفاى 463، در تاریخ خود، جلد 8 ص 290 از عبد الله بن على بن محمد بن بشران، از حافظ، على بن عمر دار قطنى، از حبشون خلال، از على بن سعید رملى، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر وراق، از ابن حوشب، از ابى هریره، روایت نموده، از رسول خدا صلى الله علیه و آله-

و از احمد بن عبد الله نیرى، از على بن سعید، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر، از ابن حوشب، از ابى هریره، از پیغمبر صلى الله علیه و آله که فرمود: هر کس روز هجدهم از ذى الحجه الحرام را روزه بدارد، خداوند روزه شصت ماه براى او مینویسد، و آن روز غدیر خم است هنگامى که پیغمبر صلى الله علیه و آله دست على بن ابى طالب علیه السلام را گرفت و فرمود: آیا من بمومنین اولى از خودشان نیستم؟ گفتند: آرى یا رسول الله. آنحضرت فرمود: " من کنت مولاه فعلى مولاه " سپس عمر بن خطاب گفت: به به اى پسر ابى طالب، گردیدى مولاى من و مولاى هر کسى که مسلم است، پس خداوند نازل فرمود: " الیوم اکملت لکم دینکم "... تا آخر آیه.

5- حافظ، ابو سعید سجستانى، متوفاى 477 در کتاب الولایه باسنادش از یحیى بن عبد الحمید حمانى کوفى، از قیس بن ربیع از ابى هارون از ابى سعید خدرى، روایت نموده که چون رسول خدا صلى الله علیه و آله مردم را در غدیر خم دعوت فرمود بامر آنجناب خار و خاشاک زیر درخت برطرف شد و آنروز پنجشنبه بود... تا

آخر حدیث بلفظ مذکور در طریق ابى نعیم اصفهانى.

6- ابوالحسن ابن المغازلى شافعى، متوفاى 483 در مناقب خود از ابى بکر، احمد بن محمد بن طاوان روایت نموده که گفت: خبر داد ما را ابوالحسین، احمد بن حسین بن سماک، از ابو محمد جعفر بن محمد بن نصیر خلدى، از على بن سعید بن قتیبه رملى، که گفت خبر داد ضمره بن ربیعه قرشى، از ابن شوذب، از مطر وراق از شهر بن حوشب، از ابى هریره... تا پایان حدیث بلفظ مذکور در طریق خطیب بغدادى "در العمده صفحه 52 "و گروه دیگرى نیز آنرا ذکر نموده اند.

7- حافظ، ابوالقاسم، حاکم حسکانى "شرح حال او در ج 1 ص 184 مذکور است" گفت: خبر داد ما را: ابو عبد الله شیرازى، از ابوکر جرجانى، از ابو احمد بصرى، از احمد بن عمار بن خالد، از یحیى بن عبد الحمید حمانى، از قیس بن ربیع، از ابى هارون عبدى، از ابى سعید خدرى، باینکه چون این آیه نازل شد: الیوم اکملت لکم دینکم... الایه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمه و رضى الرب برسالتى، و ولایه على بن ابى طالب من بعدى و فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و انصر من نصره، و اخذل من خذله.

8- حافظ، ابوالقاسم ابن عساکر شافعى، دمشقى، متوفاى 571 حدیث مزبور را بطریق ابن مردویه از ابى سعید و ابى هریره "بطوریکه در جلد 2 " الدر المنثور " ص 259 مذکور است، روایت نموده است.

9- اخطب خطبا، خوارزمى، متوفاى 568 در " مناقب " ص 80 گوید: خبر داد ما را، سید الحفاظ، ابو منصور شهردار بن شیرویه بن شهردار دیلمى، در ضمن آنچه که از همدان بمن نوشت گفت نقل کرده مرا ابوالفتح عبدوس بن عبد الله بن عبدوس همدانى "بوسیله کتابت" گفت خبر داد مرا عبد الله بن اسحاق بغوى، از حسن بن علیل غنوى، از محمد بن عبد الرحمن زراع، از قیس بن حفص، از على بن حسن عبدى، از ابى هارون عبدى، از ابى سعید خدرى، که گفت: روزیکه پیغمبر صلى الله علیه و آله مردم را در غدیرخم طلبید، حسب الامر آنجناب خار و خاشاک زیر درخت برطرف شد، و آنروز پنجشنبه بود، سپس مردم را دعوت بسوى على علیه السلام کرد و بازوى او "على علیه السلام" را گرفت و بلند نمود تا بحدى که مردم زیر بغل هاى پیغمبر صلى الله علیه و آله را دیدند، تا اینکه این آیه نازل شد: " الیوم اکملت لکم دینکم... " الایه، تا پایان حدیث طبق الفاظى که بطریق ابى نعیم اصفهانى مذکور افتاد.

و در " المناقب " ص 94 باسناد از حافظ احمد بن حسین بیهقى، از حافظ ابى عبد الله حاکم، از ابى یعلى زبیر بن عبد الله ثورى، از ابى جعفر احمد بن عبد الله بزاز از على بن سعید رملى، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر وراق روایت نموده تا آخر آنچه که از خطیب بغدادى نقل شد. از حیث سند و متن حدیث.

10- ابو الفتوح نطنزى در کتاب خود " الخصایص العلویه " از ابى سعید خدرى بلفظى که در ج 1 ص 85 گذشت روایت نموده و نیز از ابى سعید خدرى و جابر انصارى روایت نموده که گفتند: چون این آیه: الیوم اکملت لکم دینکم... الایه نازل شد، پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود:

الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمه و رضى الرب برسالتى، و ولایه على بن ابى طالب بعدى.

و در کتاب مزبور "خصایص" باسنادش از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیه السلام مذکور است که فرمودند: این آیه "یعنى آیه تبلیغ" در روز غدیر نازل شد و در همان روز نیز این آیه " الیوم اکملت لکم دینکم... " نازل گردید، و از قول حضرت صادق علیه السلام گوید: معنى این آیه اینست: امروز دین شما را کامل نمودم بسبب بپا داشتن نگهبان آن و نعمت خود را بر شما تمام کردم- یعنى بسبب ولایت ما، و دین اسلام را براى شما پسندیدم و بدان رضا دادم، یعنى تسلیم شدن نفس نسبت بامر ما. و باز در خصایص خود باسنادش از ابى هریره حدیث روزه داشتن روز غدیر را بلفظى که بطریق خطیب بغدادى گذشت روایت نموده و در آن نزول آیه "مزبور" درباره على علیه السلام در روز غدیر مذکور است.

11- ابو حامد سعد الدین صالحانى، شهاب الدین احمد در "توضیح الدلایل- على ترجیح الفضایل" ذکر نموده: و باسناد مذکور از مجاهد رضى الله عنه روایت شده که گفت: این آیه: " الیوم اکملت لکم دینکم "... در غدیر خم نازل شد، و پس از نزول آن رسول خدا صلوه و سلام و برکات خدا بر او و آل او باد فرمود: " الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمه و رضى الرب برسالتى و الولایه لعلى "- صالحانى آنرا روایت نموده است.

12- ابو المظفر، سبط ابن جوزى، حنفى، بغدادى، متوفاى 654 در تذکره خود ص 18 روایتى را که خطیب بغدادى با دقت در سند از طریق حافظ، دار قطنى آورده و در ص 119 ذکر شد، نقل نموده است.

13- شیخ الاسلام حموینى حنفى، متوفاى 722 در باب دوازدهم از " فراید السمطین " روایت نموده که از شیخ تاج الدین ابو طالب على بن حب بن عثمان بن عبد الله خازن، از امام برهان الدین ناصر بن ابى المکارم مطرزى "بر سبیل اجازه" باخبار از امام اخطب خوارزم ابو الموید، موفق بن احمد مکى خوارزمى، گفت: خبر داد مرا سید الحفاظ در ضمن مکتوبى که از همدان براى من فرستاد... تا آخر روایتى که از اخطب خطباى خوارزمى ذکر شد، از سند و متن حدیث.

و از سید الحفاظ، ابى منصور شهردار بن شیرویه بن شهردار دیلمى روایت نموده که گفت: خبر داد مرا حسن بن احمد بن حسن حداد معرى حافظ از احمد بن عبد الله بن احمد، از محمد بن احمد، از محمد بن عثمان بن ابى شیبه از یحیى حمانى از قیس بن ربیع، از ابى هارون عبدى. از ابى سعید خدرى، که: رسول خدا صلى الله علیه و آله مردم را بسوى على علیه السلام دعوت نمود.. تا آخر حدیث بلفظى که بطریق ابى نعیم در ص 118 عینا ذکر شد، سپس گفته که: این حدیثى است که داراى طرق بسیارى است که منتهى میشود به ابى سعید، سعد بن مالک خدرى انصارى.

14- عماد الدین ابن کثیر قرشى دمشقى شافعى متوفاى 774، در جلد 2 تفسیرش ص 14 از طریق ابن مردویه از ابى سعید و ابى هریره روایت نموده که گفتند: همانا این آیه در روز غدیر خم درباره على علیه السلام نازل شده، و در جلد 5 تاریخش ص 210 حدیث مذکور از ابى هریره را بطریق خطیب بغدادى روایت کرده و در این مورد سخنانى دارد که بیان آن در موضوع روزه روز غدیر خواهد آمد.

15- جلال الدین سیوطى شافعى، متوفاى 911 در جلد 2 " در المنثور " ص 259 از طریق ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر این حدیث را بلفظى که در روایت ابن مردویه گذشت روایت نموده.

و در جلد 1 " الاتقان " ص 31 ضمن تعداد آیاتى که در سفر نازل شده گوید: و از جمله آنها است: الیوم اکملت لکم دینکم... در حدیث صحیح از عمر روایت شده که آیه مزبور در شام عرفه "روز جمعه" سال " حجه الوداع " نازل شده، براى آن طرق بسیارى است. لیکن، ابن مردویه با بررسى در طریق از ابى سعید خدرى روایت نموده که آیه مزبور روز غدیر خم نازل گشت، و مانند آنرا از ابى هریره روایت نموده و در آن مذکور است که: آنروز هجدهم " ذى الحجه " هنگام بازگشت پیغمبر صلى الله علیه و آله از " حجه الوداع " بوده و هر دوى آنها صحیح نمى آید. اه

"ما میگوئیم": اگر مراد او از عدم صحت ایراد و نکوهش در اسناد است، این درست نیست، زیرا روایت ابى هریره در نزد استادان فن حدیث صحیح الاسناد شناخته شده و ثقه و مورد اعتماد بودن رجال آن را تصریح کرده اند، و ما بطور تفصیل این موضوع را در باب روزه روز غدیر بیان خواهیم کرد، و حدیث ابو سعید، طرق بسیارى دارد چنانکه در کلام حموینى نقل از کتاب او " فراید السمطین " گذشت، علاوه بر این، این روایت اختصاص بابى سعید و ابى هریره ندارد، و ضمن مطالب گذشته بخوبى دانستید که عین آنرا جابر بن عبد الله و مفسر تابعى مجاهد مکى و امامان حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام روایت کرده اند و علماء حدیث باین رواه تکیه کرده و در برابر روایت نامبرده تسلیم شده اند کما اینکه روایت آن از علماء و حافظین حدیث مختص بابن مردویه نبوده و از خود سیوطى در منثورش شنیدید روایت خطیب و ابن عساکر را و دانستید که در " نقل و روایت " این حدیث گروه دیگرى نیز هستند که با بررسى در سند آنرا روایت نموده اند، که در عداد آنها افرادى است مانند: حاکم نیشابورى و حافظ بیهقى و حافظ ابن ابى شیبه، و حافظ دار قطنى، و حافظ دیلمى، و حافظ حداد و غیر آنها، بدون اینکه در آن طعن و انتقادى از طرف یکى از آنان مشهود گردد.

و اگر مراد او عدم صحت از لحاظ معارض بودن آن با روایاتى است که حاکى از نزول آیه مزبور در روز عرفه است؟ در اینصورت، نامبرده در حکم قطعى ببطلان یکى از دو جانب، گزافه گوئى نموده و بر فرض اینکه جانب دیگر در نظر او رجحان داشته باشد موجب آن نخواهد بود که بجانب دیگر حکم قطعى ببطلان بدهد چنانکه در مورد تعارض دو حدیث مقرر است، خصوصا در صورتیکه ممکن باشد جمع بین آندو باینکه گفته شود: این آیه دو بار نازل گشته، چنانکه همین احتمال را ابن جوزى در کتاب خود " تذکره " در ص 18 داده مانند آیاتى چند از آیات کریمه که مکرر نازل شده اند، و از آن جمله است: آیه بسمله که یکبار در مکه و بار دیگر در مدینه نازل شده و غیر این آیه که ذکر آنها خواهد آمد.

بعلاوه، داستان نزول آیه مزبور در روز غدیر تایید میشود بانچه در پیش از رازى و ابى السعود و غیر آندو اشعار نمودیم دایر بر اینکه: پیغمبر صلى الله علیه و آله بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یک یا دو روز زیست نفرموده، بصفحه 115 مراجعه نمائید.

و سیوطى در این تحکم و زورگوئى خود از ابن کثیر پیروى کرده: چه نامبرده در جلد 2 تفسیرش ص 14 بعد از ذکر حدیث مزبور بدو طریقش گوید: هیچیک از این دو حدیث درست نمى آید، بنابراین او ستمکارتر است.

16- میرزا محمد بدخشى، حدیث ابن مردویه را بشرحى که در ص 117 گذشت در " مفتاح النجا " ذکر نموده است.

و پس از تمام این دلائل و آثار، آنچه در خور نهایت شگفتى است، سخن آلوسى است که در ج 2 " روح المعانى " ص 249 گوید: شیعه از ابى سعید خدرى آورده اند که: این آیه پس از فرمایش پبغمبر صلى الله علیه و آله درباره على کرم الله وجهه که در غدیر خم فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه، نازل شد، و پس از نزول آن آنجناب فرمود: الله اکبر على اکمال الدین، و اتمام النعمه، و رضى الرب برسالتى و ولایه على کرم الله تعالى وجهه بعدى.

و پوشیده نیست که این از افتراهاى آنان "شیعه" است، و رکاکت "ضعف و بى مایگى" خبر در آغاز امر، گواه بر این مطلب است... اه

ما نمیتوانیم احتمال این را بدهیم که آلوسى بر طرق این حدیث و راویان آن آگاهى نداشته و بعلت جهل و عدم وقوف این روایت را بشیعه فقط نسبت داده است بلکه انگیزه هاى عصبى و کینه توزى او را وادار نموده که این حقیقت آشکار را در پرده هاى اشتباه کارى و هوچیگرى بپوشاند، دیگر این گمان را بخود راه نداده که کسى باشد و پس از وقوف و اطلاع بر کتب اهل سنت و روایات آنها با او در آویزد و بحساب فتنه انگیزى او برسد!!

آیا کسى نیست، از این دو مرد سوال کند: با شناسائى تو کسانى را از پیشوایان حدیث و علماء تفسیر و حاملین تاریخ از غیر گروه شیعه که حدیث مزبور را روایت نموده اند، چگونه روایت مزبور را اختصاص بشیعه داده؟ و با اینکه سلسله اسناد این روایت به ابى هریره و جابر بن عبد الله انصارى و امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز منتهى گشته چگونه اسناد حدیث مزبور را بابى سعید خدرى مخصوص نموده؟ سپس از او سوال شود، رکاکت "ضعف و بى مایگى" را که در حدیث مزبور پنداشته و آنرا گواه بر این قرار داده که حدیث مزبور از ساخته هاى شیعه است آیا در لفظ حدیث وجود دارد؟ و حال آنکه همزاد سایر احادیثى است که روایت شده، و هیچگونه پیچیدگى و ابهامى در آن نیست، یا این رکاکت خیالى از ضعفى است که در اسلوب آن هست؟ و یا متضمن تکلفى است در بیان مقصود؟ و یا تنافرى در ترکیب آن وجود دارد در حالیکه بر مجراى موازین عربیت صرف جارى است؟ و یا این رکاکت در معناى آن است. در صورتیکه در آن روایت اثرى از این نوع رکاکت نیست جز آنکه: آنچه در فضیلت امیرالمومنین علیه السلام روایت شود و هر منقبت و فضیلتى که بانجناب نسبت داده شود در نظر آلوسى و بعقیده او رکیک و ضعیف و ناپسند است و این همان کینه و عصبیت باطله ایست که دارنده آنرا بوادى هلاکت میفکند کاش میدانستم که: شیعه اگر روایت صحیحى را نقل نمودند و روایات اهل سنت هم آنرا تایید و پشتیبانى نمود، چه گناهى مرتکب شده اند که یک ناصبى معاند با این کیفیت در وادى عداوت عنان خود را سر دهد و با عناد لجوجانه بگوید: این روایت را شیعه آورده... و پوشیده نیست که این از مطالب ساخته و بى حقیقت آنها است... الخ.

در حالتى که براى ما فراهم است که هم اکنون احادیث رکیک و بى مایه او را که کتاب ضخیم او پر است از آن، در معرض نمایش بگذاریم تا ارباب انصاف و صرافان سخن، مطالب ضعیف و رکیک را از غیر آن تمیز دهند، ولى با چشم پوشى از آن میگذریم و از راه کرم و فتوت او را وا میگذاریم.!!

کلا انه تذکرة

فمن شاء ذکره، و ما یذکرون الا ان یشاء الله "سوره مدثر"

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد