یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

یا مهدی بیا... بهبهان

سالار وقت آمدنت دیرشد بیا دل در انتظار فرجت پیر شد بیا

آیه عذاب واقع

آیه عذاب واقع


از جمله آیات نازله بعد از نص غدیر قول خداى تعالى است در سوره " المعارج " " سال سائل عذاب واقع للکافرین لیس له دافع من الله ذى المعارج " که علاوه بر اعتقاد شیعه بان، جمعى از علماى اهل سنت که شخصیت شان مورد تصدیق است آنرا در کتب تفسیر و حدیث ثبت و ضبط نموده اند.

و اینک بذکر نص روایات مذکور توجه کنید:

1- حافظ، ابو عبید هروى "که در سال 4/223 در مکه در گذشته و شرح حال او در ج 1 ص 147 ذکر شده"، در تفسیر خود " غریب القرآن " روایت نموده گوید: پس از آنکه رسول خدا صلى الله علیه و آله در غیر خم تبلیغ فرمود آنچه را که مامور بدان بود و این امر در بلاد شایع و منتشر شد، جابر بن نضر بن حارث بن کلده عبدرى آمد و خطاب به پیغمبر صلى الله علیه و آله نموده گفت: بما از طرف خداوند امر کردى که گواهى به یگانگى خداوند و رسالت تو بدهیم و نماز و روزه و حج و زکاه را امتثال کنیم همه را از تو پذیرفتیم و قبول کردیم، و تو باینها اکتفا ننمودى تا اینکه بازوى پسر عمت را گرفتى و بلند نمودى و او را بر ما برترى دادى و گفتى: من کنت مولاه فعلى مولاه، آیا این امر از طرف تو است یا از جانب خداوند؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: قسم بخداوندى که معبودى جز او نیست، این امر از جانب خداوند است نامبرده پس از شنیدن این سخن رو بطرف شتر خود روان شد در حالیکه میگفت: بار خدایا، اگر آنچه محمد میگوید راست و حق است بر ما سنگى از آسمان ببار، و یا عذابى دردناک بما برسان، هنوز به شتر خود نرسیده بود که سنگى از فراز بر سر او آمد و از دبر او خارج شد و او را کشت و خداى تعالى این آیه را نازل فرمود: سال سائل بعذاب واقع... تا آخر.

2- ابوبکر نقاش موصلى بغدادى "که در سال 351 در گذشته و شرح حال او در ج 1 ص 172 مذکور است" در تفسیر خود " شفاء الصدور " حدیث ابو عبید مذکور را روایت نموده با این تفاوت که نام شخص مزبور را بجاى جابر بن نضر: حارث بن نعمان فهرى ذکر نموده چنانکه در روایت ثعلبى خواهد آمد و گمان دارم که این تصحیح از طرف او باشد.

3- ابو اسحق ثعلبى نیشابورى "متوفاى 37/427 "در تفسیر خود " الکشف و البیان " گوید: از سفیان بن عیینه درباره قول خداى تعالى: " سال سائل بعذاب واقع " سوال شد که در مورد چه کسى نازل شده؟ نامبرده بسوال کننده گفت سائله اى را از من پرسیدى که تاکنون کسى آنرا از من نپرسیده، پدرم از جعفر من محمد علیهما السلام روایت نموده، و آنجناب از پدرانش "صلوات الله علیهم" روایت نموده که چون رسول خدا صلى الله علیه و آله بغدیر خم رسید پس از گرد آمدن مردم در حالیکه دست على علیه السلام را گرفته بود بانها اعلام نموده فرمود: " من کنت مولاه، فعلى مولاه " پس این خبر در بلاد شایع و منتشر گشت و بگوش حرث بن نعمان فهرى رسید. نامبرده نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد در حالتى که بر ناقه اى سوار بود، تا به ابطح رسید، در آنجا از ناقه خود فرود آمد و آنرا خوابانید و برسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خطاب نمود و گفت: اى محمد از طرف خداوند ما را امر کردى که به یکتائى خدا و رسالت تو شهادت دهیم، قبول کردیم، و ما را به پنج نماز امر نمودى پذیرفتیم، و ما را بدادن زکاه امر کردى اطاعت کردیم، و بما امر کردى که یک ماه روزه بداریم قبول نمودیم، و ما را بحج امر کردى پذیرا شدیم، بان امور اکتفا ننمودى تا بازوان پسر عمت را گرفتى و او را بلند کردى و بر ما برترى و فضیلت دادى و گفتى: من کنت مولاه فعلى مولاه، آیا این امر از شخص تو است یا اینهم از طرف خداوند است؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: قسم بان خداوندى که معبودى جز او نیست، این امر از طرف خداوند است، حرث بن نعمان پس از شنیدن سخن پیغمبر صلى الله علیه و آله رو بطرف مرکب خود روان شد در حالیکه میگفت: بار خدایا اگر آنچه محمد میگوید راست و حق است، بر ما سنگى از آسمان ببار یا عذابى دردناک بر ما نازل کن، هنوز بمرکب خود نرسیده بود که خداوند سنگى از فراز بر سر او فرود آورد که از دبر او خارج شد و او را کشت و خداوند این آیه را نازل فرمود: " سال سائل بعذاب واقع... " تا آخر آیات.

4- حاکم، ابوالقاسم حسکانى "شرح حال او در ج 1 ص 184 مذکور است" در کتاب " دعاه الهداه الى اداء حق الموالاه " روایت کرده گوید: بر ابوبکر محمد بن محمد صیدلانى قرائت نمودم و بدان اقرار کرد و گفتم حدیث نمود شما را ابو محمد عبد الله بن احمد بن جعفر شیبانى، از عبد الرحمن بن حسین اسدى، از ابراهیم بن حسین کسائى "ابن دیزیل" از فضل بن دکین، از سفیان بن سعید "ثورى"، از منصور از ربعى از حذیفه بن یمان که گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره على علیه السلام

فرمود: من کنت مولاه فهذا على مولاه، نعمان بن منذر "این کلمه تصحیف است" فهرى گفت: این چیزى است که از خود میگوئى؟ یا پروردگارت بان امر کرده؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: از خود نمیگویم، بلکه پروردگارم امر فرموده نامبرده گفت: بار پروردگار: بر ما فرو فرست "در نسخه هاى چنین مذکور است" سنگى را از آسمان، هنوز بمرکب خود نرسیده بود که سنگى بسوى او آمد و او را خونین نمود و افتاد و مرد، سپس خداوند این آیه را نازل فرمود: سال سائل بعذاب واقع

و گفت: حدیث نمود ما را: ابو عبد الله شیرازى، از ابوبکر جرجانى، از ابو احمد بصرى از محمد بن سهل، از زید بن اسماعیل وابسته انصار از محمد بن ایوب واسطى، از سفیان بن عیینه، از جعفر بن محمد صادق علیهما السلام از پدرانش علیهم السلام اینکه: چون رسول خدا صلى الله علیه و آله على علیه السلام را در روز غدیر خم منصوب فرمود و گفت: من کنت مولاه فعلى مولاه این خبر به بلاد منتشر شد، و نعمان بن حرث فهرى نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت: از طرف خدا بما امر کردى که به یکتائى خدا و رسالت تو شهادت میدهم و جهاد و حج و روزه و نماز و زکاه را آوردى و ما قبول کردیم سپس باین امور اکتفا ننمودى تا اینکه این پسر را "منظورش على علیه السلام است" منصوب داشتى و گفتى: من کنت مولاه فعلى مولاه، این امر آیا از طرف شخص تو است یا امرى است از جانب خداوند؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: قسم بان خداوندیکه جز او معبودى نیست، این از جانب خداست، در این هنگام نعمان بن حرث از نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله برگشت و در آن حال میگفت: بار خدایا اگر این مطلب حق است بر ما سنگى از آسمان ببار، پس خداوند سنگى بر سر او فرو افکند و او را کشت و این آیه نازل شد: " سال سائل بعذاب واقع... " تا آخر آیات. 5- ابوبکر، یحیى قرطبى، متوفاى 567 "شرح حال او در صفحه 188 ذکر شد"، در تفسیر خود در سوره " المعارج " گوید: پس از آنکه پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه نضر بن حارث برسول خدا صلى الله علیه و آله گفت: بما از طرف خداوند امر بشهادتین فرمودى و ما از تو پذیرفتیم و ما را امر به نماز و زکاه نمودى و باین امور اکتفا نکردى تا اینکه پسر عم خود را بر ما برترى دادى، آیا خدا تو را بدان امر فرمود یا از خود این کار را نمودى؟ فرمود: قسم بخداوندیکه جز او معبودى نیست، این از جانب خدا بود، نامبرده برگشت در حالیکه میگفت: خداوندا اگر این سخن حق است و از جانب تو است بر ما از آسمان سنگى ببار، پس سنگى بر او افتاد و او را کشت.

6- شمس الدین، ابو المظفر، سبط ابن جوزى، حنفى، متوفاى 654 در تذکره خود صفحه 19 این روایت را ذکر نموده گوید: این حدیث را ابو اسحق ثعلبى در تفسیر خود باسنادش از پیغمبر صلى الله علیه و آله روایت نموده که چون پیغمبر صلى الله علیه و آله موضوع ولایت على علیه السلام را اعلام فرمود، این خبر باطراف منتشر و در بلاد شایع شد، و بحرث بن نعمان فهرى رسید، نامبرده بر ناقه اى سوار شد و آمد درب مسجد ناقه خود را عقال نمود و آمد تا داخل مسجد شد و در برابر رسول خدا صلى الله علیه و آله زانو بزمین زد و با تصریح بنام خطاب بانحضرت نموده گفت: همانا تو ما را امر کردى که شهادت به یکتائى خدا و رسالت تو بدهیم و ما این را از تو پذیرفتیم و تو ما را امر کردى که پنج بار در شب و روز نماز کنیم و رمضان را روزه بداریم و خانه خدا را زیارت کنیم و مال خود را با دادن زکاه پاک نمائیم و ما اینها را از تو قبول نمودیم. باینها اکتفا نکردى تا بازوان پسر عمت را گرفتى و بلند نمودى و او را بر مردم برترى و فضیلت دادى و گفتى: " من کنت مولاه، فعلى مولاه " آیا این امرى بوده از طرف خودت و یا از جانب خدا؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله در حالیکه چشمانش سرخ شده بود فرمود: قسم بخدائى که جز او معبودى نیست، این از طرف خدا بوده و من پیش خود چنین امرى را ننمودم، این سخن را سه بار تکرار فرمود در این هنگام حرث برخواست در حالیکه میگفت: خداوندا، اگر آنچه محمد صلى الله علیه و آله میگوید حق است، پس سنگى از آسمان بر ما بفرست و یا عذابى دردناک بر ما وارد کن، گوید: بخدا قسم هنوز به ناقه خود نرسیده بود که خدا سنگى از آسمان فرستاد و بر سر او اصابت کرد و از دبر او بیرون شد و نامبرده هلاک گردید، و خدا این آیه را نازل فرمود: " سال سائل بعذاب واقع.. " تا آخر آیات.

7- شیخ ابراهیم بن عبد الله یمنى وصابى شافعى در کتاب خود " الاکتفاء فى فضل الاربعه الخلفاء " حدیث ثعلبى را که در صفحه 128 ذکر شد روایت نموده است.

8- شیخ الاسلام حموینى- متوفاى 722 در " فراید السمطین " در باب سیزدهم روایت کرده گوید: خبر داد مرا شیخ عماد الدین حافظ بن بدران در شهر نابلس در جمله روایاتى که اجازه داد که از او روایت نمایم، بر سبیل اجازه از قاضى جمال الدین عبد القاسم بن عبد الصمد انصارى بر سبیل اجازه از عبد الجبار بن محمد حوارى بیهقى، بر سبیل اجازه از امام ابى الحسن على بن احمد واحدى که او گفت: بر استاد بزرگوارمان ابى اسحق ثعلبى در تفسیر این آیه قرائت کردم که: سفیان بن عیینه از قول خداى تعالى: " سال سائل بعذاب واقع " پرسیده شد که درباره چه کسى نازل شده؟ گفت.. همان حدیث بشرحى که بلفظ ثعلبى در ص 128 ذکر شد.

9- شیخ محمد زرندى، حنفى "شرح حال او در ج 1 ص 203 ذکر شد" این داستان را در دو کتاب خود " معارج الوصول " و " درر السمطین " ذکر نموده است.

10- شهاب الدین احمد دولت آبادى متوفاى 849 در کتاب خود " هدایه السعداء " در جلوه دوم از هدایت هشتم روایت نموده که: رسول خدا صلى الله علیه و آله روزى فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره، و اخذل من خذله، یکى از کفار، از جمله خوارج این را شنید، و آمد نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله و گفت: یا محمد آیا این از جانب تو است یا از طرف خداوند؟ فرمود: این از جانب خدا است، کافر نامبرده از مسجد بیرون شد و در آستانه در قیام کرد و گفت اگر آنچه محمد میگوید حق باشد خدایا فرو آر بر سر من سنگى از آسمان، راوى گوید پس سنگى بر سر او افتاد و سر او شکست، پس این آیه: " سال سائل... " تا آخر نازل شد.

11- نور الدین بن صباغ مالکى مکى متوفاى 855 این حدیث را در کتاب خود " الفصو ل المهمه " صفحه 26 روایت نموده است.

12- سید نور الدین سمهودى شافعى متوفاى 911 "شرح حال او در ج 1 ص 215 ذکر شد" این حدیث را در " جواهر العقدین " ذکر نموده است.

13- ابو السعود عمادى متوفاى 982، در جلد 8 تفسیرش ص 292 چنین نگاشته: گفته شده که او "یعنى درخواست کننده عذاب" حرث بن نعمان فهرى بوده و جریان امر از اینقرار بوده که: چون این گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله باو رسید که درباره على رضى الله عنه فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه، گفت: خداوند، اگر آنچه محمد میگوید حق است بر ما سنگى از آسمان ببار، بلا درنگ خدا سنگى بر او افکند که بدماغ او اصابت کرد و از عضو زیرین او بیرون شد و در دم جان سپرد.

14- شمس الدین شربینى قاهرى شافعى متوفاى 977 "شرح حال او در ج 1 ص 217 ذکر شد" در جلد 4 تفسیرش "السراج المنیر" صفحه 364 گوید: در این کسى که از خدا طلب عذاب نمود اختلاف است، ابن عباس گفته که او: نضر بن حرث بوده و گفته شده که او حرث بن نعمان بوده، و جریان امر چنین بوده که چون گفتار پیغمبر صلى الله علیه و آله: " من کنت مولاه، فعلى مولاه " باو رسید بر ناقه خود سوار شد تا به ابطح رسید، شتر خود را خوابانید، سپس خطاب به پیغمبر صلى الله علیه و آله نموده گفت: از جانب خدا بما امر کردى که به یکتائى خدا و رسالت تو شهادت دهیم و ما از تو قبول کردیم و امر کردى که پنج نوبت نماز بخوانیم و اموال خود را تزکیه نمائیم پذیرفتیم، و امر کردى که همه ساله ماه رمضان را روزه بداریم، قبول کردیم و ما را امر بحج نمودى قبول کردیم و باین امور اکتفا ننمودى تا پسر عم خود را بر ما برترى دادى آیات این امر از ناحیه تو است یا از جانب خدا؟ پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: قسم بخدائى که جز او معبودى نیست، این امر جز از جانب خدا نبوده، حرث برگشت در حالیکه میگفت: خداوندا، اگر آنچه محمد میگوید حق است، بر ما از آسمان سنگى ببار یا عذابى دردناک بر ما برسان، قسم بخداوند هنوز به شتر خود نرسیده بود که خدا سنگى بر او افکند که بدماغ او اصابت نمود و از دبرش بیرون شد و او را کشت، سپس این آیه نازل شد: " سال سائل بعذاب واقع "... تا آخر آیات.

15- سید جمال الدین شیرازى متوفاى سال 100 در کتاب خود "الاربعین فى مناقب امیرالمومنین علیه السلام" گوید: حدیث سیزدهم از جعفر بن محمد علیهما السلام از پدران بزرگوارش علیهم السلام روایت شده که: چون رسول خدا صلى الله علیه و آله بغدیر خم رسید، مردم را طلبید پس از آنکه جمع شدند، دست على علیه السلام را گرفت و فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و ادر الحق معه حیث کان،

و در روایت دیگر است که فرمود: اللهم اعنه و اعن به، و ارحمه و ارحم به، و انصره و انصر به این خبر شایع شد و ببلاد رسید و از جمله به حرث بن

نعمان فهرى رسید، نامبرده بر ناقه خود سوار شد و نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد... و این حدیث را تا آخر آنچه ثعلبى گفت آورده است.

16- شیخ زین الدین مناوى شافعى متوفاى سال 1031 "شرح حال او در ج 1 ص 221 گذشت"، این داستان را در کتاب خود "فیض القدیر فى شرح الجامع الصغیر" جلد 6 صفحه 218 در شرح حدیث ولایت روایت نموده است.

17- سید ابن عید روس حسینى یمنى، متوفاى سال 1041 "شرح حال او در ج 1 ص 222 گذشت" این داستان را در کتاب خود "العقد النبوى و السر المصطفوى" ذکر نموده است.

18- شیخ احمد بن باکثیر مکى شافعى متوفاى 1047 "شرح حال او در ج 1 ص 223 گذشت"، این داستان را در تالیف خود "وسیله المال فى عد مناقب الال" نقل نموده.

19- شیخ عبد الرحمن صفورى در ج 2 کتاب خود "نزهت" ص 242 حدیث قرطبى را روایت نموده است.

20- شیخ برهان الدین على حلبى، شافعى، متوفاى 1044 در ج 3 "السیره الحلبیه" ص 302 این داستان را چنین ذکر کرده: چون این گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله: من کنت مولاه فعلى مولاه، در شهرها و اقطار مختلفه شایع و منتشر گشت و به حرث بن نعمان فهرى سید، بمدینه آمد و شتر خود را در مسجد خوابانید و داخل شد در حالیکه پیغمبر صلى الله علیه و آله نشسته بود و اصحاب او در پیرامونش بودند، آمد تا مقابل پیغمبر صلى الله علیه و آله زانو بزمین زد و گفت: یا محمد... تا آخر داستان طبق روایت سبط ابن جوزى که در ص 131 ذکر شد.

21- سید محمود بن محمد قارى، مدنى، در تالیف خود "الصراط السوى فى مناقب النبى صلى الله علیه و آله" گوید: چندین بار این گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله من کنت مولاه فعلى مولاه، نقل و مذکور شد، گفته اند که: حارث بن نعمان مسلم بود ولى پس از آنکه داستان این سخن پیغمبر صلى الله علیه و آله را من کنت مولاه فعلى مولاه شنید، در نبوت پیغمبر صلى الله علیه و آله شک و تردید نمود و سپس گفت: بار خدایا، اگر آنچه محمد میگوید حق است سنگى از آسمان بر ما ببار، و یا عذاب دردناکى بما برسان، پس از گفتن این سخن رفت که بر راحله "شتر" خود سوار شود هنوز در حدود ده سه گام بطرف راحله خود نرفته بود که خداوند عز و جل سنگى بر او افکند که به مغز او اصابت و از دبر او بیرون شد و او را کشت، و در این باره خداوند این آیه را نازل فرمود: " سال سائل بعذاب واقع... " تا آخر آیات مربوطه.

22- شمس الدین حنفى شافعى، متوفاى 1181 "شرح حال او در ج 1 ص 230 گذشت" در شرح جامع صغیر سیوطى ج 2 ص 387 در شرح این سخن پیغمبر صلى الله علیه و آله من کنت مولاه فعلى مولاه، گوید: چون بعض از اصحاب این سخن را شنید، گفت: آیا براى رسول خدا صلى الله علیه و آله کافى نیست که ما اداى شهادت "به یکتائى خدا و رسالت او" نمودیم و نماز را بپا داشتیم و زکاه مال خود را دادیم... تا آخر سخنان او تا آنجا که گفت: تا بحدى که پسر ابى طالب را بر ما برترى داد، آیا این امر از شخص تو است "خطاب به پیغمبر صلى الله علیه و آله" یا از جانب خدا است؟ پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: قسم بخداوندى که معبودى جز او نیست این امر از جانب خدا است پس این واقعه دلیل است به بزرگى فضل على علیه السلام.

23- شیخ محمد صدر العالم سبط شیخ ابو الرضا، در کتاب خود " معارج العلى فى مناقب المرتضى " گوید: رسول خدا صلى لله علیه و آله روزى فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، یکى از کفار از جمله خوارج این سخن را شنید و نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله آمد و خطاب بانحضرت نموده گفت: آیا این امر از تو است؟ یا از جانب خدا است؟ پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: این از جانب خدا است، در این موضع آنشخص کافر از مسجد بیرون شد و بر در مسجد ایستاد و گفت: "خطاب بخداوند" اگر آنچه را که این "پیغمبر صلى الله علیه و آله" میگوید، حق است، پس بر ما سنگى از آسمان بفرست، در این هنگام سنگى آمد و سر او را درهم کوفت.

24- شیخ محمد محبوب العالم، این داستان را در تفسیر خود مشهور به " تفسیر شاهى " بیان داشته است.

25- ابو عبد الله زرقانى مالکى، متوفاى 1122 در شرح حال " المواهب اللدنیه " جلد 7 ص 13 این داستان را حکایت نموده است.

26- شیخ احمد بن عبد القادر حفظى شافعى در کتاب خود " ذخیره المال فى شرح عقد جواهر اللال " این داستان را ذکر نموده است.

27- سید محمد بن اسماعیل یمانى متوفاى 1182 این داستان را در کتاب خود " الروضه الندیه فى شرح التحفه العلویه " ذکر نموده است.

28- سید مومن شبلنجى شافعى مدنى، این داستان را در کتاب خود " نور الابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار " ص 78 ذکر نموده است.

29- استاد شیخ محمد عبده مصرى متوفاى سال 1323 این داستان را در تفسیر " المنار " جلد 6 ص 464 از ثعلبى نقل و ذکر نموده و سپس با قسمتى از آنچه ابن تیمیه بر حدیث مزبور ایراد وارد کرده او نیز اشکال نموده که قریبا بر بطلان و فساد ایراد و اشکال او واقف خواهید شد.

و ان تکذبوا فقد کذب امم من قبلکم و ما على الرسول الا البلاغ المبین سوره عنکبوت

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد